قالیچه پرنده



اوع،‌آره آره آره!

خلافم آن‌قدر سنگین شده که چندتا کتاب نیمه‌خوانده روی دست دارم [1] و دوتایشان را تحویل داده‌ام (قصد دارم، برای امیدواری هم که شده، یک‌بار دیگر امانت بگیرمشان و بخوانمشان) و دیروز هم کتاب جدیدی شروع کرده‌ام.

آه و این یکی، این کتاب تازه! عجب دنیایی دارد! آنیتای سیزده‌ساله، نشسته برایت ماجرای آن تابستان را می‌گوید؛ انگار تو دستش دشنة شکستة کندی است که، هر چند صفحه یک‌بار، به‌آرامی، نخراشیدگی شکستگی آن را با فشاری متفاوت به پوستت فرومی‌کند.

Image result for ‫مردگان تابستان‬‎

[1]. تازه! یکی‌شان از این کتاب‌های مدخل‌دارِ شبیه مرجع است که نمی‌شود پشت‌سرهم و مثل فرفره خواندش. این کتاب‌ها، حتی کم‌حجم،‌آداب خواندنشان فرق می‌کند.




آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دیوان اشعار حضرت علامه حسن زاده آملی آموزش تايپ ده انگشتي آفيس ورد پاورپوينت اکسل و مطالب مفيد 40nour حقیقت ساحل و باران احمد بانپور دریافت منبع جدیدتربن ها و بهترین ها دست‌نوشته‌های کمیل مدرس اخلاق حرفه ای MBTI شخصیت شناسی ام بی تی آی keikshirini1